زینب 6ماهه شده یه دست یه هورررررررررررررررررررا
سلام عزیزم ببخشید سه روز دیرتر از نیم سالگی شما وقت کردم بیام وخاطره این روز قشنگ رو بنویسم آخه خیلی سرمون شلوغه به خاطر مراسم عقد خاله جون الهه ، خلاصه امروز وقت شد بیام وبنویسم که چه کردیم توی این روز قشنگ: اول اینکه بردیمتون حمام البته مامان جون ،چون من هنوز میترسم شما رو ببرمتون اینم عکس بعداز حمام عشقم البته یکمی چشماتون قرمز شد...
نویسنده :
سمیه
16:35